معنی juri - جستجوی لغت در جدول جو
juri
هیئت منصفه
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
juri
هیئت منصفه
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
jurisprudencia
فقه
ادامه...
فِقه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Injuriously
به طور آسیب زننده، بطور مضرّ
ادامه...
بِه طُورِ آسیب زَنَندِه، بِطُورِ مُضِرّ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
lujurioso
هوس ران، شهوت انگیز
ادامه...
هَوَس ران، شَهوَت اَنگیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
juridisch
از نظر صلاحیّت قضایی، قانونی
ادامه...
اَز نَظَر صَلاحیَّت قَضایی، قانونی
دیکشنری هلندی به فارسی
jurisdictie
صلاحیّت، صلاحیّت قضایی
ادامه...
صَلاحیَّت، صَلاحیَّت قَضایی
دیکشنری هلندی به فارسی
jurist
حقوق دان، وکیل، فقیه
ادامه...
حُقوق دان، وَکیل، فَقیه
دیکشنری هلندی به فارسی
jurisdição
صلاحیّت، صلاحیّت قضایی
ادامه...
صَلاحیَّت، صَلاحیَّت قَضایی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
jurisdicionalmente
از نظر صلاحیّت قضایی، از نظر قضایی
ادامه...
اَز نَظَر صَلاحیَّت قَضایی، اَز نَظَرِ قَضایی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
jurisprudência
فقه
ادامه...
فِقه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
jurista
حقوق دان، فقیه
ادامه...
حُقوق دان، فَقیه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
jurista
حقوق دان، فقیه
ادامه...
حُقوق دان، فَقیه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
jurisdicción
صلاحیّت، صلاحیّت قضایی
ادامه...
صَلاحیَّت، صَلاحیَّت قَضایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
jurisdiccionalmente
از نظر صلاحیّت قضایی، از نظر قضایی
ادامه...
اَز نَظَر صَلاحیَّت قَضایی، اَز نَظَرِ قَضایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
juridiction
صلاحیّت، صلاحیّت قضایی
ادامه...
صَلاحیَّت، صَلاحیَّت قَضایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
juridictionnellement
از نظر صلاحیّت قضایی، از نظر قضایی
ادامه...
اَز نَظَر صَلاحیَّت قَضایی، اَز نَظَرِ قَضایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
jurisprudence
فقه، رویّه قضایی
ادامه...
فِقه، رَویِّه قَضایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
juriste
حقوق دان، وکیل، فقیه
ادامه...
حُقوق دان، وَکیل، فَقیه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
jurk
لباس
ادامه...
لِباس
دیکشنری هلندی به فارسی
jury
هیئت منصفه
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه
دیکشنری هلندی به فارسی
jeuri
متکبّر، خشونت، بی ادب، بی شرم، گستاخ، خشن و بی رحم، خشونت آمیز
ادامه...
مُتِکَبِّر، خُشونَت، بی اَدَب، بی شَرم، گُستاخ، خَشِن و بی رَحم، خُشونَت آمیز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
juré
هیئت منصفه، قسم خورده
ادامه...
هِیئَتِ مُنصِفِه، قَسَم خُوردِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Injurious
آسیب زا، آسیب رسان
ادامه...
آسیب زا، آسیب رِسان
دیکشنری انگلیسی به فارسی