معنی jadalny - جستجوی لغت در جدول جو
jadalny
قابل خوردن، خوراکی بودن
ادامه...
قابِلِ خُوردَن، خُوراکی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fatalny
کشنده، فانی
ادامه...
کُشَندِه، فانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapalny
التهابی، الزام آور
ادامه...
اِلتِهابی، اِلزام آوَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
banalny
تکراری، جهش
ادامه...
تِکرَاری، جَهش
دیکشنری لهستانی به فارسی
karalny
قابل مجازات، قابل محاسبه
ادامه...
قابِلِ مُجازات، قابِلِ مُحاسِبِه
دیکشنری لهستانی به فارسی