معنی induksi - جستجوی لغت در جدول جو
induksi
استقراء، القاء
ادامه...
اِستِقراء، اِلقاء
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
induktiv
به طور استنتاجی، استقرایی
ادامه...
بِه طُورِ اِستِنتاجی، اِستِقرایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
infeksi
آلودگی، عفونت
ادامه...
آلودِگی، عُفونَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
induktif
استقرایی
ادامه...
اِستِقرایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
indikasi
نشانه
ادامه...
نِشانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
intuisi
شهود
ادامه...
شُهود
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
injeksi
تزریق
ادامه...
تَزرِیق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menginduksi
تحریک کردن، القاء کنند
ادامه...
تَحرِیک کَردَن، اِلقاء کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی