معنی imanen - جستجوی لغت در جدول جو
imanen
ذاتی، ماندگار
ادامه...
ذاتی، ماندِگار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
innen
داخلی، داخل، درون
ادامه...
داخِلی، داخِل، دَرون
دیکشنری آلمانی به فارسی
de maneira imanente
به طور ذاتی، به طور دائمی
ادامه...
بِه طُورِ ذاتی، بِه طُورِ دائِمی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rimanente
باقی، باقی مانده است
ادامه...
باقی، باقی ماندِه اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
iman
ایمان
ادامه...
ایمان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
maken
ساختن
ادامه...
ساختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
malen
خراشیدن، آسیاب کردن، خردکننده
ادامه...
خراشیدَن، آسیاب کَردَن، خُردکُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
imani
اعتقادات، ایمان، اعتماد، ادراک، اعتقاد، قابل اعتماد
ادامه...
اِعتِقادات، ایمان، اِعتِماد، اِدراک، اِعتِقاد، قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
malen
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
inane
بیهوده، بی حال
ادامه...
بیهودِه، بی حال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
maneno
اصطلاحات، کلمات
ادامه...
اِصطِلاحات، کَلَمات
دیکشنری سواحیلی به فارسی
imanente
ذاتی، ماندگار
ادامه...
ذاتی، ماندِگار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
planen
برنامه ریزی کردن، برنامه ریزی کنید، زمان بندی کردن، نقشه کشیدن
ادامه...
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه ریزی کُنید، زَمان بَندی کَردَن، نَقشِه کِشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
immanent
ذاتی، ماندگار، به طور ذاتی
ادامه...
ذاتی، ماندِگار، بِه طُورِ ذاتی
دیکشنری هلندی به فارسی
ihanet
بی وفایی، خیانت
ادامه...
بی وَفایی، خِیانَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
emanet
سپردن، سپرده گذاری
ادامه...
سِپُردَن، سِپُردِه گُذاری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
émaner
منتشر شدن، سرچشمه می گیرد
ادامه...
مُنتَشِر شُدَن، سَرچِشمه می گیرَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
memanen
محصول برداشت کردن، برداشت، برداشت کردن
ادامه...
مَحصول بَرداشت کَردَن، بَرداشت، بَرداشت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
immanent
ذاتی، ماندگار
ادامه...
ذاتی، ماندِگار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
immanent
به طور ذاتی، ماندگار، ذاتی
ادامه...
بِه طُورِ ذاتی، ماندِگار، ذاتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
impfen
واکسن زدن، واکسینه کردن
ادامه...
واکسَن زَدَن، واکسینِه کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
secara imanen
به طور ذاتی، به طور دائمی
ادامه...
بِه طُورِ ذاتی، بِه طُورِ دائِمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی