معنی iman - جستجوی لغت در جدول جو
iman
ایمان
ادامه...
ایمان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pengiriman
ارسال، تحویل
ادامه...
اِرسال، تَحویل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
musiman
فصلیت، فصلی
ادامه...
فَصلِیَت، فَصلی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
settimanalmente
هفتگی
ادامه...
هَفتِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
settimanale
هفتگی
ادامه...
هَفتِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
artimanhas
فریب کاری ها، ترفندها
ادامه...
فَریب کاری ها، تَرفَندها
دیکشنری پرتغالی به فارسی
aproximando se
در حال نزدیک شدن، نزدیک شدن
ادامه...
دَر حالِ نَزدیک شُدَن، نَزدیک شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pengiriman uang
حواله، انتقال پول
ادامه...
حَوالِه، اِنتِقال پول
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemukiman kembali
اسکان مجدّد
ادامه...
اِسکان مُجَدَّد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
déprimant
ناامید کننده، افسرده کننده
ادامه...
نااُمید کُنَندِه، اَفسُردِه کُنَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
seniman
هنرمند
ادامه...
هُنَرمَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
a metà settimana
در وسط هفته، اواسط هفته
ادامه...
دَر وَسَط هَفتِه، اَواسِط هَفتِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ansimante
نفس زنان، نفس نفس زدن
ادامه...
نَفَس زَنان، نَفَس نَفَس زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ansimando
به طور نفس نفس زنان، نفس نفس زدن
ادامه...
بِه طُورِ نَفَس نَفَس زَنان، نَفَس نَفَس زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rimanere
ماندن
ادامه...
ماندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rimanente
باقی، باقی مانده است
ادامه...
باقی، باقی ماندِه اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
de manière déprimante
افسرده وار، به شکلی افسرده
ادامه...
اَفسُردِه وار، بِه شِکلی اَفسُردِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
kurang dimanfaatkan
کم استفاده ای، کم استفاده شده
ادامه...
کَم اِستِفادِه ای، کَم اِستِفادِه شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
imani
اعتقادات، ایمان، اعتماد، ادراک، اعتقاد، قابل اعتماد
ادامه...
اِعتِقادات، ایمان، اِعتِماد، اِدراک، اِعتِقاد، قابِلِ اِعتِماد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
imanente
ذاتی، ماندگار
ادامه...
ذاتی، ماندِگار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
aman
ایمن، امن
ادامه...
ایمِن، اَمن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
imkan
تسهیلات
ادامه...
تَسهِیلات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ilan
اعلامیّه، تبلیغ
ادامه...
اِعلامیّه، تَبلِیغ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ima
اشارات، نگاه، اشاره، اشاره مبهم
ادامه...
اِشارات، نِگاه، اِشارِه، اِشارِه مُبهَم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
man
مرد بودن، مرد
ادامه...
مَرد بودَن، مَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
imanen
ذاتی، ماندگار
ادامه...
ذاتی، ماندِگار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
imprimante
چاپگر
ادامه...
چاپگَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Claimant
مدّعی
ادامه...
مُدَّعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
réprimander
انتقاد کردن، توبیخ، سرزنش کردن
ادامه...
اِنتِقاد کَردَن، تَوبیخ، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
réprimande
سرزنش، توبیخ
ادامه...
سَرزَنِش، تَوبیخ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Reprimand
سرزنش کردن، توبیخ
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن، تَوبیخ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dimanjakan
پرورش یافته، متنعّم
ادامه...
پَروَرِش یافتِه، مُتِنَعِّم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keintiman
صمیمیت
ادامه...
صَمیمِیَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
animando
تشویق کننده، تشویق کردن
ادامه...
تَشویق کُنَندِه، تَشوِیق کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rimandare
ارجاع کردن، به تعویق انداختن
ادامه...
اِرجاع کَردَن، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی