معنی horizontal - جستجوی لغت در جدول جو
horizontal
به طور افقی، افقی
ادامه...
بِه طُورِ اُفُقی، اُفُقی
دیکشنری آلمانی به فارسی
horizontal
افقی
ادامه...
اُفُقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
horizontal
افقی، به صورت افقی
ادامه...
اُفُقی، بِه صورَتِ اُفُقی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
horizontal
افقی
ادامه...
اُفُقی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
horizontal
افقی
ادامه...
اُفُقی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
horizontaal
به طور افقی، افقی
ادامه...
بِه طُورِ اُفُقی، اُفُقی
دیکشنری هلندی به فارسی
Horizontal
افقی
ادامه...
اُفُقی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
horizontalement
به طور افقی، به صورت افقی
ادامه...
بِه طُورِ اُفُقی، بِه صورَتِ اُفُقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
horizontalmente
به طور افقی، به صورت افقی
ادامه...
بِه طُورِ اُفُقی، بِه صورَتِ اُفُقی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
horizontalmente
به طور افقی، به صورت افقی
ادامه...
بِه طُورِ اُفُقی، بِه صورَتِ اُفُقی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
secara horizontal
به طور افقی، به صورت افقی
ادامه...
بِه طُورِ اُفُقی، بِه صورَتِ اُفُقی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی