معنی hidup - جستجوی لغت در جدول جو
hidup
زنده، زندگی، زندگی کردن
ادامه...
زَنَدِه، زِندِگی، زِندِگی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
hidup lebih lama
بیشتر عمر کردن، طولانی تر زندگی کنید
ادامه...
بیشتَرِ عُمر کَردَن، طولانی تَر زِندِگی کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bertahan hidup
زنده ماندن
ادامه...
زِندِه ماندَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dapat bertahan hidup
قابل زندگی، می تواند زنده بماند
ادامه...
قابِلِ زِندِگی، مِی تَوانَد زِندِه بِمانَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghidupkan
زنده کردن، روشن کن
ادامه...
زِندِه کَردَن، رُوشَن کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kehidupan
زندگی
ادامه...
زِندِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketidakberhidupan
بی حالی، بی جانی
ادامه...
بی حالی، بی جانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketiadaan hidup
بی روحی، نبود زندگی
ادامه...
بی روحی، نَبود زِندِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mirip kehidupan
واقعی مثل زندگی، شبیه زندگی
ادامه...
واقِعی مِثل زِندِگی، شَبیه زِندِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penghidupan
معیشت، امرار معاش، معاش
ادامه...
مَعیشَت، اِمرار مَعاش، مَعاش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
seumur hidup
تمام عمر، طول عمر
ادامه...
تَمام عُمر، طول عُمر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara hidup
زنده و پویا، پر جنب و جوش
ادامه...
زِندِه و پویا، پُر جُنب و جوش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tingkat kelangsungan hidup
بازماندگی، میزان بقا
ادامه...
بازماندِگی، میزان بَقا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tanpa hidup
بی جان، بدون زندگی
ادامه...
بی جان، بِدونِ زِندِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی