معنی haus - جستجوی لغت در جدول جو
haus
تشنگی، تشنه
ادامه...
تِشنِگی، تِشنِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
de manière exhaustive
به طور کامل، به طور جامع
ادامه...
بِه طُورِ کامِل، بِه طُورِ جامِع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Schaustellerei
هنر نمایشی، نمایشگری
ادامه...
هُنَر نَمایِشی، نَمایِشگَری
دیکشنری آلمانی به فارسی
Pfarrhaus
کشیش خانه
ادامه...
کِشیش خانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Exhaust
خسته کردن، اگزوز
ادامه...
خَستِه کَردَن، اِگزوز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Exhausted
خسته
ادامه...
خَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Exhausting
خسته کننده، طاقت فرسا
ادامه...
خَستِه کُنَندِه، طاقَت فَرسا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Exhaustion
خستگی، فرسودگی
ادامه...
خَستِگی، فَرسودِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Exhaustive
کامل، جامع
ادامه...
کامِل، جامِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Exhaustively
به طور کامل، به طور جامع
ادامه...
بِه طُورِ کامِل، بِه طُورِ جامِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Exhaustlessly
بی پایان، بی وقفه
ادامه...
بی پایان، بی وَقفِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Zuhause
خانه، در خانه
ادامه...
خانِه، دَر خانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Inexhaustible
بی پایان، تمام نشدنی
ادامه...
بی پایان، تَمام نَشِدَنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inexhaustibly
به طور بی پایان، به طور تمام نشدنی
ادامه...
بِه طُورِ بی پایان، بِه طُورِ تَمام نَشِدَنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
exhaustif
کامل، جامع
ادامه...
کامِل، جامِع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
exhaustivité
جامعیّت، کامل بودن
ادامه...
جامِعیَّت، کامِل بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Krankenhausaufenthalt
بستری شدن، بستری شدن در بیمارستان
ادامه...
بَستَری شُدَن، بَستَری شُدَن دَر بیمارِستان
دیکشنری آلمانی به فارسی
Haus
خانه
ادامه...
خانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Autohaus
نمایندگی، نمایندگی خودرو
ادامه...
نَمَایَندِگی، نَمَایَندِگی خُودرُو
دیکشنری آلمانی به فارسی
bien chaussé
خوب پوشش شده، خوب نپوش
ادامه...
خوب پوشِش شُدِه، خوب نَپوش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
exhaustivamente
به طور کامل
ادامه...
بِه طُورِ کامِل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
exhaustividad
جامعیّت، کامل بودن
ادامه...
جامِعیَّت، کامِل بودَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
exhaustivo
کامل، جامع
ادامه...
کامِل، جامِع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
exhausto
خسته
ادامه...
خَستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kehausan
تشنگی
ادامه...
تِشنِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan haus akan darah
با تشنگی به خون، با تشنگی خون
ادامه...
با تِشنِگی بِه خون، با تِشنِگی خون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan haus
با تشنگی
ادامه...
با تِشنِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ins Krankenhaus einweisen
بستری کردن، بستری شدن در بیمارستان
ادامه...
بَستَری کَردَن، بَستَری شُدَن دَر بیمارِستان
دیکشنری آلمانی به فارسی
haus darah
خون آشام، تشنگی خون
ادامه...
خون آشام، تِشنِگی خون
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hausser les épaules
شانه بالا انداختن
ادامه...
شانِه بالا اَنداختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
halus
ظریف، خوب، صاف
ادامه...
ظَریف، خوب، صاف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
haut
بلند، بالا
ادامه...
بُلَند، بالا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Schauspieler
بازیگر
ادامه...
بازیگَر
دیکشنری آلمانی به فارسی