جدول جو
جدول جو

معنی görev - جستجوی لغت در جدول جو

görev
مأموریت، وظیفه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور وظیفه شناسانه، وظیفه شناسانه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
خدمتکار، افسر، وظیفه شناس
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
عزل کردن، اخراج کردن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
استیضاح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
مسئول، متصدّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
تصرّف، تصدّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
نگهبان باغ وحش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
نظارت بر نگهداری، وظیفه حفاظت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بازگرداندن، واگذاری مجدّد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی