معنی graniczny - جستجوی لغت در جدول جو
graniczny
مرزی، سرزمینی
ادامه...
مَرزی، سَرزَمینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zagraniczny
خارجی
ادامه...
خارِجی
دیکشنری لهستانی به فارسی
graficzny
گرافیکی، دستور زبان
ادامه...
گِرافیکی، دَستور زَبان
دیکشنری لهستانی به فارسی
tragiczny
تراژیک، قتل
ادامه...
تِرَاژِیک، قَتل
دیکشنری لهستانی به فارسی
ograniczony
محدود، محدود کردن
ادامه...
مَحدود، مَحدود کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
organiczny
ارگانیک، ثابت قدم
ادامه...
اُرگانیک، ثابِت قَدَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
ironiczny
طعنه آمیز، از قضا
ادامه...
طَعنِه آمیز، اَز قَضا
دیکشنری لهستانی به فارسی
bezgraniczny
بی کران، محروم کردن
ادامه...
بی کَران، مَحروم کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی