- grafik
گرافیکی، نمودار
معنی grafik - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رمزی به صورت رمزنگاری شده، به صورت رمزنگاری
از نظر توپوگرافی
به صورت تلگرافی، بصورت تلگرافی
زندگینامه ای، زندگی نامه
از دیدگاه زندگینامه ای، به صورت اتوبیوگرافی
از نظر لیتوگرافی
رقص گونه، از لحاظ رقص
به طور نوشتاری صوتی، از نظر آواشناسی
از نظر مردم شناسی، از نظر قوم نگاری
به طور جمعیّتی، از نظر جمعیّتی
از لحاظ کتاب شناسی، کتابشناختی
زندگی نامه ای، بیوگرافی
از دیدگاه زندگینامه ای، از نظر بیوگرافی
نمودار کشیدن، ایجاد نمودار
گرافیکی
جمع آوری کردن، جمع بندی
طنز، خنده دار، فیض
تراژدی نویس، غم انگیز
تشکّر، متشکّرم
فیض، لطف
نمودار کشیدن، گرافیکی
نمودار کشیدن، یک نمودار رسم کنید
تراژیک، غم انگیز
به طور رایگان، رایگان
دلپذیری، دوستی، رفاقت، همراهی، هم دلی، صمیمیت، هم نشینی
صمیمی، یک دوست، دوستانه، خوش برخورد، خوش مشرب
به طور گرافیکی، به صورت گرافیکی
توپوگرافی