معنی graficzny - جستجوی لغت در جدول جو
graficzny
گرافیکی، دستور زبان
ادامه...
گِرافیکی، دَستور زَبان
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
graniczny
مرزی، سرزمینی
ادامه...
مَرزی، سَرزَمینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
tragiczny
تراژیک، قتل
ادامه...
تِرَاژِیک، قَتل
دیکشنری لهستانی به فارسی
graficznie
به طور گرافیکی، عزیزم
ادامه...
بِه طُورِ گِرافیکی، عَزیزَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
topograficzny
توپوگرافی، خالی
ادامه...
تُوپُوگرَافی، خالی
دیکشنری لهستانی به فارسی
fotograficzny
عکّاسی، عکس
ادامه...
عَکّاسی، عَکس
دیکشنری لهستانی به فارسی
litograficzny
سنگ نگاری، ریگ دار
ادامه...
سَنگ نِگاری، ریگ دار
دیکشنری لهستانی به فارسی
telegraficzny
تلگرافی، تله پاتیک
ادامه...
تِلِگرَافی، تِلِه پاتیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
biograficzny
زندگی نامه ای، زندگی نامه نویس
ادامه...
زِندِگی نامِه ای، زِندِگی نامِه نِویس
دیکشنری لهستانی به فارسی
autobiograficzny
زندگینامه ای، حیاتی
ادامه...
زِندِگینامِه ای، حَیاتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
geograficzny
جغرافیایی، تبخیر شود
ادامه...
جُغرافیایی، تَبخِیر شَوَد
دیکشنری لهستانی به فارسی