معنی gorzko - جستجوی لغت در جدول جو
gorzko
به طور تلخ، به طور تلقینی
ادامه...
بِه طُورِ تَلخ، بِه طُورِ تَلقینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gorzki
تلخ، پوشیدنی
ادامه...
تَلخ، پوشیدَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
gorąco
با شور و اشتیاق، به وجد آمده، با حرارت، با حسادت، داغ، گرما، گرم، با شدّت، وحشیانه
ادامه...
با شور و اِشتیاق، بِه وَجد آمَدِه، با حَرارَت، با حَسادَت، داغ، گَرما، گَرم، با شِدَّت، وَحشیانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
gordo
چاق، چربی
ادامه...
چاق، چَربی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gordo
چاق و چلّه، چربی، چاق
ادامه...
چاق و چِلِّه، چَربی، چاق
دیکشنری پرتغالی به فارسی