معنی glijden - جستجوی لغت در جدول جو
glijden
سر خوردن، اسلاید
ادامه...
سُر خُوردَن، اِسلاید
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lijden
دچار درد و رنج شدن، رنج کشیدن، رنج بردن، رنج آور
ادامه...
دُچار دَرد و رَنج شُدَن، رَنج کِشیدَن، رَنج بُردَن، رَنج آوَر
دیکشنری هلندی به فارسی
grijpen
چنگ زدن، درک کردن، گرفتن، چسبیدن، تصرّف کردن، ربودن
ادامه...
چَنگ زَدَن، دَرک کَردَن، گِرِفتَن، چَسبیدَن، تَصَرُّف کَردَن، رُبودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
blijven
ماندن، برای ماندن
ادامه...
ماندَن، بَرایِ ماندَن
دیکشنری هلندی به فارسی
snijden
تراشیدن، برش دادن، بریدن، برش کردن
ادامه...
تراشیدَن، بُرِش دادَن، بُریدَن، بُرِش کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
slijpen
تیز کردن، سنگ زنی
ادامه...
تیز کَردَن، سَنگ زَنی
دیکشنری هلندی به فارسی
zijden
ابریشمی، طرفین
ادامه...
اَبریشَمی، طَرَفِین
دیکشنری هلندی به فارسی
wijden
مقدّس کردن، وقف کن، تقدیم کردن، وقف کردن
ادامه...
مُقَدَّس کَردَن، وَقف کُن، تَقدِیم کَردَن، وَقف کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
tijden
اوقات، بارها
ادامه...
اُوقات، بارها
دیکشنری هلندی به فارسی
lijken
شباهت داشتن، اجزاء، به نظر رسیدن، اجساد
ادامه...
شَباهَت داشتَن، اَجزاء، بِه نَظَر رِسیدَن، اَجساد
دیکشنری هلندی به فارسی
rijden
رانندگی کردن، سوار شدن، سواری کردن
ادامه...
رانَندِگی کَردَن، سَوار شُدَن، سَواری کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
uitglijden
سر خوردن، لغزش
ادامه...
سُر خُوردَن، لَغزِش
دیکشنری هلندی به فارسی