معنی giymek - جستجوی لغت در جدول جو
giymek
پوشیدن
ادامه...
پوشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
germek
کشیدن، کشش
ادامه...
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
itmek
هل دادن، فشار دهید، به جلو بردن
ادامه...
هُل دادَن، فِشار دَهید، بِه جِلو بُردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
içmek
نوشیدن، برای نوشیدن
ادامه...
نوشیدَن، بَرایِ نوشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
inmek
فرود آمدن، برای پایین آمدن، پیاده شدن
ادامه...
فُرود آمَدَن، بَرایِ پایین آمَدَن، پیاده شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
silmek
حذف کردن، برای حذف، پاک کردن
ادامه...
حَذف کَردَن، بَرایِ حَذف، پاک کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
şişmek
نفخ کردن، باد کردن، برآمدگی پیدا کردن، ورم کردن
ادامه...
نَفخ کَردَن، باد کَردَن، بَرآمَدِگی پِیدا کَردَن، وَرَم کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gülmek
خنده، برای خندیدن، خندیدن
ادامه...
خَندِه، بَرایِ خَندیدَن، خَندیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gelmek
آمدن، برای آمدن
ادامه...
آمَدَن، بَرایِ آمَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
giyinmek
لباس پوشیدن
ادامه...
لِباس پوشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gitmek
عمل کردن، رفتن
ادامه...
عَمَل کَردَن، رَفتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gömmek
قرار دادن، دفن کردن
ادامه...
قَرار دادَن، دَفن کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
geçmek
دور زدن، گذشتن، عبور کردن، از دست دادن، برتری یافتن، سبقت گرفتن
ادامه...
دُور زَدَن، گُذَشتَن، عُبور کَردَن، اَز دَست دادَن، بَرتَری یافتَن، سِبقَت گِرِفتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
görmek
دیدن، برای دیدن
ادامه...
دیدَن، بَرایِ دیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dikmek
بر پا کردن، دوختن، کاشتن
ادامه...
بَر پا کَردَن، دوختَن، کاشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bilmek
دانستن
ادامه...
دانِستَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
binmek
سوار شدن، برای سوار شدن، صعود کردن، سواری کردن
ادامه...
سَوار شُدَن، بَرایِ سَوار شُدَن، صُعود کَردَن، سَواری کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
çizmek
کشیدن، ترسیم کردن، خط کشیدن
ادامه...
کِشیدَن، تَرسیم کَردَن، خَط کِشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
girmek
وارد شدن
ادامه...
وارِد شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
taç giymek
تاج گذاشتن، تاج
ادامه...
تاج گُذاشتَن، تاج
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی