معنی gitmek - جستجوی لغت در جدول جو
gitmek
عمل کردن، رفتن
ادامه...
عَمَل کَردَن، رَفتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
şişmek
نفخ کردن، باد کردن، برآمدگی پیدا کردن، ورم کردن
ادامه...
نَفخ کَردَن، باد کَردَن، بَرآمَدِگی پِیدا کَردَن، وَرَم کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sıkça gitmek
مکرّر بودن، اغلب برو
ادامه...
مُکَرَّر بودَن، اَغلَب بِرو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
otobüsle gitmek
اتوبوس سواری کردن، با اتوبوس برو
ادامه...
اُتُوبوس سَواری کَردَن، با اُتُوبوس بِرو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kulübe gitmek
باشگاه رفتن، به باشگاه بروید
ادامه...
باشگاه رَفتَن، بِه باشگاه بِرَوید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ileri gitmek
جلو بردن، برو جلو
ادامه...
جِلو بُردَن، بِرو جِلو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
işe gitmek
رفت و آمد کردن، برو سر کار
ادامه...
رَفت و آمَد کَردَن، بِرو سَرِ کار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
hızla gitmek
سریع حرکت کردن، سریع برو
ادامه...
سَریع حَرَکَت کَردَن، سَریع بِرو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
geri gitmek
بازگشتن، برگرد، پدال عقب زدن
ادامه...
بازگَشتَن، بَرگَرد، پِدال عَقَب زَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dörtnala gitmek
سریع دویدن، تاختن
ادامه...
سَریع دَویدَن، تاختَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ötmek
خوٰاندن بلند، کلاغ
ادامه...
خوٰاندَن بُلَند، کَلَاغ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
içmek
نوشیدن، برای نوشیدن
ادامه...
نوشیدَن، بَرایِ نوشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
inmek
فرود آمدن، برای پایین آمدن، پیاده شدن
ادامه...
فُرود آمَدَن، بَرایِ پایین آمَدَن، پیاده شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
titrek
لرزنده، لرزان
ادامه...
لَرزَنده، لَرزان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
silmek
حذف کردن، برای حذف، پاک کردن
ادامه...
حَذف کَردَن، بَرایِ حَذف، پاک کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ritmik
موزون، ریتمیک
ادامه...
مَوزون، ریتمیک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
giymek
پوشیدن
ادامه...
پوشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
örtmek
پوشاندن، برای پوشاندن
ادامه...
پوشاندَن، بَرایِ پوشاندَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gülmek
خنده، برای خندیدن، خندیدن
ادامه...
خَندِه، بَرایِ خَندیدَن، خَندیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gelmek
آمدن، برای آمدن
ادامه...
آمَدَن، بَرایِ آمَدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
germek
کشیدن، کشش
ادامه...
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gömmek
قرار دادن، دفن کردن
ادامه...
قَرار دادَن، دَفن کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
geçmek
دور زدن، گذشتن، عبور کردن، از دست دادن، برتری یافتن، سبقت گرفتن
ادامه...
دُور زَدَن، گُذَشتَن، عُبور کَردَن، اَز دَست دادَن، بَرتَری یافتَن، سِبقَت گِرِفتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
görmek
دیدن، برای دیدن
ادامه...
دیدَن، بَرایِ دیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dikmek
بر پا کردن، دوختن، کاشتن
ادامه...
بَر پا کَردَن، دوختَن، کاشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
eğitmek
آموزش دادن، آموزش دهد
ادامه...
آموزِش دادَن، آموزِش دَهَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bilmek
دانستن
ادامه...
دانِستَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
binmek
سوار شدن، برای سوار شدن، صعود کردن، سواری کردن
ادامه...
سَوار شُدَن، بَرایِ سَوار شُدَن، صُعود کَردَن، سَواری کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
çizmek
کشیدن، ترسیم کردن، خط کشیدن
ادامه...
کِشیدَن، تَرسیم کَردَن، خَط کِشیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
itmek
هل دادن، فشار دهید، به جلو بردن
ادامه...
هُل دادَن، فِشار دَهید، بِه جِلو بُردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
girmek
وارد شدن
ادامه...
وارِد شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sessizce gitmek
آرام حرکت کردن، بی سر و صدا برو
ادامه...
آرام حَرَکَت کَردَن، بی سَر و صِدا بِرو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی