معنی geweten - جستجوی لغت در جدول جو
geweten
وجدان، شناخته شده است
ادامه...
وُجدان، شِناختِه شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
geleiten
راهنمایی کردن، اسکورت
ادامه...
راهنَمایی کَردَن، اِسکورت
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewerten
ارزیابی کردن، ارزیابی کنید
ادامه...
اَرزیابی کَردَن، اَرزیابی کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
bewegen
حرکت دادن، حرکت کنید
ادامه...
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
groeten
ادای احترام کردن، با سلام
ادامه...
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، با سَلام
دیکشنری هلندی به فارسی
beweren
ادّعا کردن
ادامه...
اِدِّعا کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bewegen
حرکت دادن، حرکت کنید
ادامه...
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
genieten
لذّت بردن، لذّت ببرید، لذّت بردن از
ادامه...
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید، لَذَّت بُردَن اَز
دیکشنری هلندی به فارسی
genezen
قابل درمان، درمان شد، درمان کردن
ادامه...
قابِلِ دَرمان، دَرمان شُد، دَرمان کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
geselen
سیلی زدن، شلّاق زدن، با شلّاق زدن
ادامه...
سیلی زَدَن، شَلّاق زَدَن، با شَلّاق زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
zweten
عرق ریختن، عرق کردن
ادامه...
عَرَق ریختَن، عَرَق کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gieten
ریختن
ادامه...
ریختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gemeen
شرور، معنی، به طور زشت، بدخوٰاه، به طور زننده
ادامه...
شَرور، مَعنی، بِه طُورِ زِشت، بَدخوٰاه، بِه طُورِ زَنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
weten
دانستن
ادامه...
دانِستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gewetensvolheid
وجدان گرایی، وظیفه شناسی
ادامه...
وُجدان گَرایی، وَظیفِه شِناسی
دیکشنری هلندی به فارسی
gewetenloos
بی پروا، بی وجدان
ادامه...
بی پَروا، بی وُجدان
دیکشنری هلندی به فارسی