معنی genealog - جستجوی لغت در جدول جو
genealog
نسّاب، نواده
ادامه...
نَسَّاب، نَوادِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
genealogia
نسل، شجره نامه
ادامه...
نَسل، شَجَرِه نامِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
genealoog
نسّاب، نسب شناس
ادامه...
نَسَّاب، نَسَب شِناس
دیکشنری هلندی به فارسی
Genealoge
نسّاب، نسب شناس
ادامه...
نَسَّاب، نَسَب شِناس
دیکشنری آلمانی به فارسی
genealogisch
به طور نسب شناسی، شجره نامه ای
ادامه...
بِه طُورِ نَسَب شِناسی، شَجَرِه نامِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
genealogista
نسّاب، نسب شناس
ادامه...
نَسَّاب، نَسَب شِناس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
genealogista
نسّاب، نسب شناس
ادامه...
نَسَّاب، نَسَب شِناس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
genealogista
نسّاب، نسب شناس
ادامه...
نَسَّاب، نَسَب شِناس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
genealogicznie
به طور نسب شناسی، کمّی
ادامه...
بِه طُورِ نَسَب شِناسی، کَمّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
genealogisch
به طور نسب شناسی، شجره نامه ای
ادامه...
بِه طُورِ نَسَب شِناسی، شَجَرِه نامِه ای
دیکشنری هلندی به فارسی
secara genealogis
به طور نسب شناسی، از نظر تبارشناسی
ادامه...
بِه طُورِ نَسَب شِناسی، اَز نَظَرِ تَبارشِناسی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
in modo genealogico
به طور نسب شناسی، به روش تبارشناسی
ادامه...
بِه طُورِ نَسَب شِناسی، بِه رَوِشِ تَبارشِناسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی