معنی gemente - جستجوی لغت در جدول جو
gemente
ناله کننده، ناله
ادامه...
نالِه کُنَندِه، نالِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
veemente
شدید، تند
ادامه...
شَدید، تُند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mente
ذهن
ادامه...
ذِهن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mente
ذهن
ادامه...
ذِهن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mente
ذهن
ادامه...
ذِهن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gemere
آه کشیدن، ناله، آه و فغان کردن، به آرامی گریه کردن
ادامه...
آه کِشیدَن، نالِه، آه و فَغان کَردَن، بِه آرامی گِریِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Cement
سیمان زدن، سیمان
ادامه...
سیمان زَدَن، سیمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fermente
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
gemengd
متنوّع، مختلط، مخلوط
ادامه...
مُتِنَوِّع، مُختَلَط، مَخلوط
دیکشنری هلندی به فارسی
Demented
دیوانه، زوال عقل
ادامه...
دیوانِه، زَوال عَقل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
groente
سبزی
ادامه...
سَبزی
دیکشنری هلندی به فارسی
fermente
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
cedente
واگذارکننده
ادامه...
واگُذارکُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
veemente
شدید، تند
ادامه...
شَدید، تُند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tenente
فرمانده کمکی، ستوان
ادامه...
فَرماندِه کُمَکی، سُتوان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tenente
فرمانده کمکی، ستوان
ادامه...
فَرماندِه کُمَکی، سُتوان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gerente
مدیر
ادامه...
مُدیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
recente
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
decente
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regente
نایب السلطنه، هادی
ادامه...
نایِب السَلطَنِه، هادی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
recente
اخیراً، اخیر
ادامه...
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
gemendo
ناله کننده، ناله
ادامه...
نالِه کُنَندِه، نالِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
decente
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cedente
واگذارکننده
ادامه...
واگُذارکُنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cedente
واگذارکننده
ادامه...
واگُذارکُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
regente
نایب السلطنه
ادامه...
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
decente
مناسب، شایسته
ادامه...
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gemeente
مؤمنان، مقام محلّی، شهرداری، شهرک
ادامه...
مُؤمِنان، مَقام مَحَلّی، شَهرداری، شَهرَک
دیکشنری هلندی به فارسی
gerente
مدیر
ادامه...
مُدیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
demente
دیوانه، زوال عقل
ادامه...
دیوانِه، زَوال عَقل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
demente
دیوانه وار، زوال عقل
ادامه...
دیوانِه وار، زَوال عَقل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
selvagemente
وحشیانه
ادامه...
وَحشیانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی