معنی gek - جستجوی لغت در جدول جو
gek
دیوانه وار، دیوانه
ادامه...
دیوانِه وار، دیوانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gekheid
خشک مغزی، دیوانگی، عجیب غریبی
ادامه...
خُشک مَغزی، دیوانِگی، عَجیب غَریبی
دیکشنری هلندی به فارسی
gekraak
خراش، ترک خوردن
ادامه...
خَراش، تَرَک خُوردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gekozen
انتخابی، انتخاب شده است
ادامه...
اِنتِخابی، اِنتِخاب شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
gekookt
پخته، پخته شده
ادامه...
پُختِه، پُختِه شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
geknipt
کوتاه شده، برش دادن
ادامه...
کوتاه شُدِه، بُرِش دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gekneusd
آسیب دیده، کبود شده
ادامه...
آسیب دیدِه، کَبود شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
geklets
پرگویی، شوخی
ادامه...
پُرگویی، شوخی
دیکشنری هلندی به فارسی
gekerm
ناله کننده، ناله
ادامه...
نالِه کُنَندِه، نالِه
دیکشنری هلندی به فارسی
gekrast
خراشیده، خراشیده شده
ادامه...
خَراشیدِه، خَراشیدِه شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
gekarteld
با ناصافی، دندانه دار
ادامه...
با ناصافی، دَندانِه دار
دیکشنری هلندی به فارسی
gekalmeerd
ساکت شده، آرام شد
ادامه...
ساکِت شُدِه، آرام شُد
دیکشنری هلندی به فارسی
ek
پیوستگی، اضافی، مکمّل
ادامه...
پیوَستِگی، اِضافی، مُکَمِّل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Angeklagter
متّهم
ادامه...
مُتَّهَم
دیکشنری آلمانی به فارسی
angeklagt
متّهم
ادامه...
مُتَّهَم
دیکشنری آلمانی به فارسی
abgekämpft
فرسوده، مبارزه کرد
ادامه...
فَرسودِه، مُبارِزِه کَرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
gekrabbeld
مشق نویسی، خط خطی شده
ادامه...
مَشق نِویسی، خَط خَطی شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
gekrenkt
با ناراحتی، متلاشی شده
ادامه...
با ناراحَتی، مُتَلاشی شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
geç
دیرآمد، دیر
ادامه...
دیرآمَد، دیر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gekocht
پخته، پخته شده
ادامه...
پُختِه، پُختِه شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
tek
تنها، فقط
ادامه...
تَنها، فَقَط
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gekünstelt
زیرکانه، مصنوعی
ادامه...
زیرَکانِه، مَصنوعی
دیکشنری آلمانی به فارسی
gekrümmt
به طور منحنی، منحنی
ادامه...
بِه طُورِ مُنحَنی، مُنحَنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
gekritzelt
مشق نویسی، خط خطی شده
ادامه...
مَشق نِویسی، خَط خَطی شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
gekreuzt
عرضی، عبور کرد
ادامه...
عَرضی، عُبور کَرد
دیکشنری آلمانی به فارسی
gekränkt
با ناراحتی، توهین شده
ادامه...
با ناراحَتی، تَوهِین شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
gekweld
آزرده، عذاب داده
ادامه...
آزُردِه، عَذاب دادِه
دیکشنری هلندی به فارسی
gekreukeld
چروکیده، چین خورده
ادامه...
چُروکیدِه، چین خُوردِه
دیکشنری هلندی به فارسی
gekwalificeerd
صلاحیّت دار، واجد شرایط
ادامه...
صَلاحیَّت دار، واجِدِ شَرایِط
دیکشنری هلندی به فارسی
gekunsteld
تصنّعی، ساختگی
ادامه...
تَصَنُّعی، ساختِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
gekruld
فرمی، فرفری
ادامه...
فُرمی، فِرفِری
دیکشنری هلندی به فارسی
gekruist
عرضی، عبور کرد، عبوری شده
ادامه...
عَرضی، عُبور کَرد، عُبوری شُدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
gekristalliseerd
کریستالی شده، متبلور شده است
ادامه...
کریستالی شُدِه، مُتِبَلوِر شُدِه اَست
دیکشنری هلندی به فارسی
gekreukt
چروک خورده، چین خورده، چروک، چروک دار
ادامه...
چُروک خُوردِه، چین خُوردِه، چُروک، چُروک دار
دیکشنری هلندی به فارسی
gut gekleidet
خوب پوشش شده، خوب لباس پوشیده، خوب پوشیده شده
ادامه...
خوب پوشِش شُدِه، خوب لِباس پوشیدِه، خوب پوشیدِه شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی