جدول جو
جدول جو

معنی gebroken - جستجوی لغت در جدول جو

gebroken
به طور شکسته، شکسته، ترک خورده
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گسسته، شکسته
دیکشنری آلمانی به فارسی
نجات یافته، بهبود یافت
دیکشنری آلمانی به فارسی
یخ زده، منجمد شده
دیکشنری آلمانی به فارسی
استفاده کردن، برای استفاده
دیکشنری هلندی به فارسی
سرخ کرده، سرخ شده
دیکشنری هلندی به فارسی
گفته شده، صحبت کرد
دیکشنری هلندی به فارسی
متولّد، متولّد شد
دیکشنری آلمانی به فارسی
خمیده، خم شده
دیکشنری آلمانی به فارسی
متولّد، متولّد شد
دیکشنری هلندی به فارسی
خمیده، خم شده، منحنی، به طور منحنی، دارای انحنا
دیکشنری هلندی به فارسی
دل شکسته، قلب شکسته
دیکشنری هلندی به فارسی
بی وقفه، به طور مداوم
دیکشنری هلندی به فارسی