جدول جو
جدول جو

معنی geboren - جستجوی لغت در جدول جو

geboren
متولّد، متولّد شد
دیکشنری آلمانی به فارسی
geboren
متولّد، متولّد شد
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باور کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
بومی بودن
دیکشنری آلمانی به فارسی
حفر کردن، حفّاری کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
عیب گذاشتن، کمبود
دیکشنری هلندی به فارسی
انتخابی، انتخاب شده است
دیکشنری هلندی به فارسی
رخ دادن، اتّفاق بیفتد
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور شکسته، شکسته، ترک خورده
دیکشنری هلندی به فارسی
مربوط بودن، متعلّق به
دیکشنری هلندی به فارسی
یخ زده، منجمد شده
دیکشنری آلمانی به فارسی
مربوط بودن، متعلّق به
دیکشنری آلمانی به فارسی
ژست ها
دیکشنری هلندی به فارسی
خمیده، خم شده، منحنی، به طور منحنی، دارای انحنا
دیکشنری هلندی به فارسی
خمیده، خم شده
دیکشنری آلمانی به فارسی
نجات یافته، بهبود یافت
دیکشنری آلمانی به فارسی
ذاتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
ذاتی
دیکشنری هلندی به فارسی