معنی gaz - جستجوی لغت در جدول جو
gaz
نفخ شکم، گاز
ادامه...
نَفخ شِکَم، گاز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fumigazione
دود دادن، بخور
ادامه...
دود دادَن، بُخور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
propagazione
انتشار
ادامه...
اِنتِشار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
spiegazione
توضیح
ادامه...
تَوضِیح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
aggregazione
تجمیع، تجمّع
ادامه...
تَجمِیع، تَجَمُّع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
delegazione
هیئت، هیئت نمایندگی
ادامه...
هَیئَت، هَیئَت نَمَایَندِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
desegregazione
جداسازی، تبعیض زدایی
ادامه...
جُداسازی، تَبعیض زُدایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
congregazione
مؤمنان، جماعت
ادامه...
مُؤمِنان، جَماعَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
magazynować
ذخیره کردن، ذوب شود، فروشگاه
ادامه...
ذَخیرِه کَردَن، ذُوب شَوَد، فُروشگاه
دیکشنری لهستانی به فارسی
negazione
نفی، انکار
ادامه...
نَفی، اِنکار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
de maneira fugaz
به طور زودگذر، به شکلی زودگذر
ادامه...
بِه طُورِ زودگُذَر، بِه شِکلی زودگُذَر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
circumnavigazione
گردش دریایی، دور زدن
ادامه...
گَردِش دَریایی، دُور زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
erogazione
پرداخت، تحویل
ادامه...
پَرداخت، تَحویل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
divulgazione
افشاگری، افشای
ادامه...
اِفشاگَری، اِفشای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo navigazionale
به طور هدایتگری، به روش ناوبری
ادامه...
بِه طُورِ هِدایَتگَری، بِه رَوِشِ ناوبَری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
immagazzinare
ذخیره کردن، فروشگاه
ادامه...
ذَخیرِه کَردَن، فُروشگاه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
navigazione
دریانوردی، ناوبری
ادامه...
دَریانَوَردی، ناوبَری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
de manera fugaz
به طور زودگذر، زودگذر
ادامه...
بِه طُورِ زودگُذَر، زودگُذَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gai
شاداب، شاد
ادامه...
شاداب، شاد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gazowość
گازدار بودن، گاز
ادامه...
گازدار بودَن، گاز
دیکشنری لهستانی به فارسی
ganz
تمام، کاملاً، کامل
ادامه...
تَمام، کامِلاً، کامِل
دیکشنری آلمانی به فارسی
gas
گازی، گاز
ادامه...
گازی، گاز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gazouiller
صدای جیر جیر کردن، جیک
ادامه...
صِدایِ جیر جیر کَردَن، جیک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gazeux
گازی
ادامه...
گازی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gazéité
گازدار بودن، گاز گرفتگی
ادامه...
گازدار بودَن، گاز گِرِفتِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gazowy
گازی، گام
ادامه...
گازی، گام
دیکشنری لهستانی به فارسی
gazlılık
گازدار بودن، گازدار شدن
ادامه...
گازدار بودَن، گازدار شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
holgazán
تنبل، بیکار
ادامه...
تَنبَل، بیکار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gazlı
گازی
ادامه...
گازی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gazeteci tarzında
خبرنگارانه، به سبک روزنامه نگاری
ادامه...
خَبَرنِگَارَانِه، بِه سَبکِ روزنامِه نِگاری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gazeteci
خبرنگار، روزنامه نگار
ادامه...
خَبَرنِگار، روزنامِه نِگار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
az
اندک، کمی، نایاب
ادامه...
اَندَک، کَمی، نایاب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
fugaz
گذرا، زودگذر
ادامه...
گُذَرا، زودگُذَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
adelgazar
نازک کردن، نازک
ادامه...
نَازُک کَردَن، نَازُک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kuangaza jua
در آفتاب دراز کشیدن، خورشید را بتابان
ادامه...
دَر آفتاب دِراز کِشیدَن، خُورشید را بِتابان
دیکشنری سواحیلی به فارسی