معنی furia - جستجوی لغت در جدول جو
furia
خشمناکی، خشم
ادامه...
خَشمناکی، خَشم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
furia
خشمناکی، خشم
ادامه...
خَشمناکی، خَشم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
furia
هیاهو، پر سر و صدا
ادامه...
هَیاهو، پُر سَر و صِدا
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fúria
خشمناکی، خشم
ادامه...
خَشمناکی، خَشم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fursa
فرصت ها، فرصت
ادامه...
فُرصَت ها، فُرصَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
infuriato
عصبانی، خشمگین
ادامه...
عَصَبانی، خَشمگین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
infuriare
خشمگین بودن، خشم، عصبانی کردن
ادامه...
خَشمگین بودَن، خَشم، عَصَبانی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Infuriatingly
به طور عصبی کننده، خشمگینانه
ادامه...
بِه طُورِ عَصَبی کُنَندِه، خَشمگینانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Infuriating
عصبی، خشمگین کننده
ادامه...
عَصَبی، خَشمگین کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Infuriated
عاصف، خشمگین شده
ادامه...
عاصِف، خَشمگین شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Infuriate
عصبانی کردن، خشمگین کردن
ادامه...
عَصَبانی کَردَن، خَشمگین کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
weka kwenye sufuria
گلدان گذاشتن، در یک تابه قرار دهید
ادامه...
گُلدان گُذاشتَن، دَر یِک تابِه قَرار دَهید
دیکشنری سواحیلی به فارسی