معنی funkcja - جستجوی لغت در جدول جو
funkcja
عملکرد، کاربردی
ادامه...
عَمَلکَرد، کاربُردی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sankcja
تحریم
ادامه...
تَحرِیم
دیکشنری لهستانی به فارسی
frakcja
جناح، تشییع جنازه
ادامه...
جِناح، تَشییع جِنازِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
fundacja
بنیاد، فرض کنید
ادامه...
بُنیاد، فَرض کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
fikcja
داستان
ادامه...
داستان
دیکشنری لهستانی به فارسی
aukcja
حراج، مناقصه
ادامه...
حَراج، مُناقِصِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
funkcja instruktora
مربّی گری، آراستگی
ادامه...
مُرَبّی گَری، آراستِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
dysfunkcja
اختلال، آسیب
ادامه...
اِختِلال، آسیب
دیکشنری لهستانی به فارسی
senatorska funkcja
سناتوری، سوّم
ادامه...
سِناتوری، سِوُّم
دیکشنری لهستانی به فارسی