معنی froid - جستجوی لغت در جدول جو
froid
سرد
ادامه...
سَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
froidure
سرما، سردی
ادامه...
سَرما، سَردی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
froideur
سردمزاجی، سردی، سرما، یخ بندی
ادامه...
سَردمِزاجی، سَردی، سَرما، یَخ بَندی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
froidement
با خونسردی، سرد
ادامه...
با خونسَردی، سَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
refroidir
سرد کردن، باحال
ادامه...
سَرد کَردَن، باحال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sang-froid
آرامش فکر، خونسردی، خرد منطقی
ادامه...
آرامِش فِکر، خونسَردی، خِرَد مَنطِقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی