معنی fritto - جستجوی لغت در جدول جو
fritto
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
diritto
حق، درست است، راست
ادامه...
حَق، دُرُست اَست، راست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frit
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grito
فریاد کشیدن، فریاد زدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rotto
به طور شکسته، شکسته، خراب، گسسته
ادامه...
بِه طُورِ شِکَستِه، شِکَستِه، خَرَاب، گُسَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
finto
ساختگی، جعلی
ادامه...
ساختِگی، جَعلی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fatto
واقعیّت، انجام شد
ادامه...
واقِعیَّت، اَنجام شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dritt
سوّم
ادامه...
سِوُّم
دیکشنری آلمانی به فارسی
Gritty
سنگریزه ای، ریگ
ادامه...
سَنگریزِه ای، ریگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
eretto
راست، ایستاده
ادامه...
راست، ایستادِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frito
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
brutto
زشت، بد
ادامه...
زِشت، بَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tratto
ویژگی، درمان
ادامه...
ویژِگی، دَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ferito
آسیب دیده، زخم، مجروح
ادامه...
آسیب دیدِه، زَخم، مَجروح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fretta
شتاب، عجله، شتابزدگی
ادامه...
شِتاب، عَجَلِه، شِتابزَدِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fritar
تابه کردن، سرخ کردن
ادامه...
تابِه کَردَن، سُرخ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
scritto
نوشته شده
ادامه...
نِوِشتِه شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sfratto
اخراج، اخراج کرد
ادامه...
اِخراج، اِخراج کَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frito
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
frio
سرد
ادامه...
سَرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی