معنی fraksi - جستجوی لغت در جدول جو
fraksi
کسری، جناح
ادامه...
کَسری، جِناح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
refraksi
انکسار
ادامه...
اِنکِسار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
traksi
کشش
ادامه...
کِشِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
faksi
جناح
ادامه...
جِناح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
reaksi
واکنش
ادامه...
وَاکُنِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
frais
تازه، هزینه ها، خنک، سرد
ادامه...
تازِه، هَزینِه ها، خُنَک، سَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fiksi
تخیّلی، داستان
ادامه...
تَخَیُّلی، داستان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
frase
جمله، عبارت
ادامه...
جُملِه، عِبارَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fraksionasi
تفکیک کسری، تقسیم بندی
ادامه...
تَفکِیک کَسری، تَقسیم بَندی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fraksionalisasi
تقسیم کسری، کسری کردن
ادامه...
تَقسیم کَسری، کَسری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fraksional
جزئی، کسری
ادامه...
جُزئی، کَسری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fraksiyon
جناح، کسری
ادامه...
جِناح، کَسری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
indeks refraksi
ضریب انکسار، ضریب شکست
ادامه...
ضَریبِ اِنکِسار، ضَریب شِکَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara fraksional
به طور جزئی، به صورت کسری
ادامه...
بِه طُورِ جُزئی، بِه صورَتِ کَسری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی