معنی force - جستجوی لغت در جدول جو
force
نیرو، قدرت
ادامه...
نیرو، قُدرَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
forcer
اجبار کردن، زور
ادامه...
اِجبار کَردَن، زور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
forme
تناسب اندام، شکل، فرم
ادامه...
تَنَاسُبِ اَندام، شِکل، فُرم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
forte
قوی هیکل، قوی، شدید
ادامه...
قَوی هِیکَل، قَوی، شَدید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
forte
شدید، قوی
ادامه...
شَدید، قَوی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Force
اجبار کردن، زور، نیرو
ادامه...
اِجبار کَردَن، زور، نیرو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
renforcer
تقویت کردن، برای تقویت، قوی کردن
ادامه...
تَقوِیت کَردَن، بَرایِ تَقوِیت، قَوی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
renforcement
تقویت
ادامه...
تَقوِیت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Reinforcement
تقویت
ادامه...
تَقوِیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Reinforce
تقویت کردن
ادامه...
تَقوِیت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unenforceable
غیرقابل اجرا
ادامه...
غِیرِقابِلِ اِجرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
s'efforcer
زور زدن، تلاش کردن
ادامه...
زور زَدَن، تَلاش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Enforcement
اجرا
ادامه...
اِجرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Enforceable
قابل اجرا
ادامه...
قابِلِ اِجرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Enforceability
قابلیّت اجرا
ادامه...
قابِلیَّتِ اِجرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Enforce
اجرای قانون کردن، اجرا کردن
ادامه...
اِجرایِ قانون کَردَن، اِجرا کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی