معنی flirt - جستجوی لغت در جدول جو
flirt
پیش دستی، معاشقه
ادامه...
پیش دَستی، مُعاشِقِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flirt
پیش دستی، معاشقه
ادامه...
پیش دَستی، مُعاشِقِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
flört
مغازله، معاشقه، پیش دستی
ادامه...
مُغازِلِه، مُعاشِقِه، پیش دَستی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Flirt
دست انداختن، معاشقه
ادامه...
دَست اَنداختَن، مُعاشِقِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flirter
دست انداختن، معاشقه
ادامه...
دَست اَنداختَن، مُعاشِقِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flirten
دست انداختن، معاشقه
ادامه...
دَست اَنداختَن، مُعاشِقِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
flirtare
پیش دستی، معاشقه، دست انداختن
ادامه...
پیش دَستی، مُعاشِقِه، دَست اَنداختَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
flirtować
دست انداختن، استفاده می شود
ادامه...
دَست اَنداختَن، اِستِفادِه می شَوَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
flirterig
دل برانه، معاشقه
ادامه...
دِل بَرانِه، مُعاشِقِه
دیکشنری هلندی به فارسی
flirtend
به طور فریبنده، معاشقه
ادامه...
بِه طُورِ فَریبَندِه، مُعاشِقِه
دیکشنری هلندی به فارسی
flirten
دست انداختن، معاشقه، پیش دستی
ادامه...
دَست اَنداختَن، مُعاشِقِه، پیش دَستی
دیکشنری هلندی به فارسی