معنی fermentowany - جستجوی لغت در جدول جو
fermentowany
فرموده، فروپاشی
ادامه...
فَرمودِه، فُروپاشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fermentować
تخمیر کردن، عرضه
ادامه...
تَخمیر کَردَن، عَرضِه
دیکشنری لهستانی به فارسی