- fermare
جلوگیری کردن، توقّف، متوقّف کردن
معنی fermare - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکل دادن، فرم
تأیید کردن، تأیید کنید
محکم، مزرعه
اشتباه کردن، اشتباه کن
موم مالیدن، موم
پارویی زدن، ردیف
آسیب رساندن، صدمه دیده، آسیب زدن، زخم زدن
بخار کردن، سیگار کشیدن، دود کردن
تجهیز کردن، بازو
شکل دادن، فرم
امضا کردن، علامت بزنید، محکم کردن
جستجو کردن، به دنبال
ادّعا کردن، تأیید، تأیید کردن، محکم کردن
ریختن، سپرده گذاری
ایستادن، توقّف
شور و شوق، شور و حرارت
فیلم ساختن، فیلم
ترمز کردن، ترمز، محدود کردن
اجبار کردن، زور
سوزاندن جسد، سوزاندن
امضا کردن، علامت بزنید
شکل دادن، فرم
تایید مجدّد کردن، تأیید مجدّد، دوباره تاکید کردن