معنی fatto - جستجوی لغت در جدول جو
fatto
واقعیّت، انجام شد
ادامه...
واقِعیَّت، اَنجام شُد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tatto
تدبیر، لمس کنید
ادامه...
تَدبِیر، لَمس کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fato
واقعیّت
ادامه...
واقِعیَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fattorizzazione
عاملیت، فاکتورسازی
ادامه...
عامِلِیَت، فاکتُورسازی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fattorizzare
عامل بودن، فاکتوریزه کردن
ادامه...
عامِل بودَن، فاکتُوریزِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fattore di stress
فشاردهنده، عامل استرس
ادامه...
فِشاردَهَندِه، عامِل اِستِرِس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sopraffatto emotivamente
بیش از حد برآشفته، نظر عاطفی غرق شده
ادامه...
بیش اَز حَد بَرآشُفتِه، نَظَرِ عاطِفی غَرق شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sopraffatto
مغموم، غرق شده
ادامه...
مَغموم، غَرق شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
soddisfatto
خوشحال، راضی، خودراضی
ادامه...
خُوشحال، راضی، خودراضی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
insoddisfatto
ناخشنود، ناراضی، ناخوشنود
ادامه...
ناخُشنود، ناراضی، ناخوشنود
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
benefattore
بانی خیر، نیکوکار
ادامه...
بانیِ خِیر، نِیکُوکار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ben fatto
خوش ساخت، آفرین، خوب انجام شده، خوب ساخته شده
ادامه...
خُوش ساخت، آفَرین، خوب اَنجام شُدِه، خوب ساختِه شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی