معنی fama - جستجوی لغت در جدول جو
fama
شهرت
ادامه...
شُهرَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fama
شهرت
ادامه...
شُهرَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fama
شهرت
ادامه...
شُهرَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
diffamatoire
تهمت زننده، افترا آمیز
ادامه...
تُهمَت زَنَندِه، اِفتِرا آمیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
diffamare
تهمت زدن، بدنام کردن
ادامه...
تُهمَت زَدَن، بَدنام کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
diffamatorio
تهمت زننده، افتراآمیز
ادامه...
تُهمَت زَنَندِه، اِفتِراآمیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
diffamazione
بدنامی، افترا، تهمت
ادامه...
بَدنامی، اِفتِرا، تُهمَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
difamação
تهمت، افترا، بدنامی
ادامه...
تُهمَت، اِفتِرا، بَدنامی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
difamador
تهمت زن، بدنام کننده
ادامه...
تُهمَت زَن، بَدنام کُنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
difamar
تهمت زدن، بدنام کردن
ادامه...
تُهمَت زَدَن، بَدنام کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
difamatório
تهمت زننده، افترا آمیز، تهمت آمیز
ادامه...
تُهمَت زَنَندِه، اِفتِرا آمیز، تُهمَت آمیز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
de maneira difamatória
به طور افترا آمیز، به صورت افتراآمیز
ادامه...
بِه طُورِ اِفتِرا آمیز، بِه صورَتِ اِفتِراآمیز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
affamato
با گرسنگی، گرسنه
ادامه...
با گُرُسنِگی، گُرُسنِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Defamation
تهمت، افترا
ادامه...
تُهمَت، اِفتِرا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
de manera difamatoria
به طور افترا آمیز، به صورت افتراآمیز
ادامه...
بِه طُورِ اِفتِرا آمیز، بِه صورَتِ اِفتِراآمیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
diffamation
بدنامی، افترا، تهمت
ادامه...
بَدنامی، اِفتِرا، تُهمَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
difamación
تهمت، افترا
ادامه...
تُهمَت، اِفتِرا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
difamador
تهمت زن
ادامه...
تُهمَت زَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
difamar
تهمت زدن، بدنام کردن
ادامه...
تُهمَت زَدَن، بَدنام کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
difamatorio
تهمت آمیز، افتراآمیز، تهمت زننده
ادامه...
تُهمَت آمیز، اِفتِراآمیز، تُهمَت زَنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manière infamante
به طور بدنام، به شیوه ای بدنام
ادامه...
بِه طُورِ بَدنام، بِه شیوِه ای بَدنام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ama
یا
ادامه...
یا
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mama
مادر
ادامه...
مادَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kama
به صورت مثلّثی پر کردن، گوه
ادامه...
بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، گُوِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
jama
حفره، ترفند
ادامه...
حُفرِه، تَرفَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
sama
مشابه، همینطور
ادامه...
مُشَابِه، هَمینطُور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fame
قحطی، گرسنگی
ادامه...
قَحطی، گُرُسنِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fana
فانی
ادامه...
فانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mfamasia
داروساز
ادامه...
داروساز
دیکشنری سواحیلی به فارسی