جدول جو
جدول جو

معنی fade - جستجوی لغت در جدول جو

fade
به طور بی مزّه، ملایم، بی مزّه
دیکشنری آلمانی به فارسی
fade
بی مزّه، ملایم
دیکشنری فرانسوی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به طور بیانگرایانه، به صورت بیانی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
دوباره بیان کردن، دوباره بیان کنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیان کردن، کلامی کردن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیان، بیان کلامی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
تعریف و تمجید، ابراز ادب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
عدم شیوایی، ناتوانی در بیان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیان گر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور بیانی، به صورت بیانی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
غیرقابل بیان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیان کردن، برای بیان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیان گرایی، قدرت بیان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
توانایی بیان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیانی، اکسپرسیونیست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بی روح، بی بیان، بی احساس، بی حرکت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور غیر بیانی، بی بیان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بدون هیچ ابراز احساسی، در کلمات بدون هیچ چیز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بی روح، سست
دیکشنری آلمانی به فارسی
بی مزّه، ملایم
دیکشنری آلمانی به فارسی
کم رنگ شدن، محو شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استرداد، بازگشت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
قحطی، گرسنگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
انجام دادن، انجام دهید، ساختن، عمل کردن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ایمان، حلقه ازدواج
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
در آب قدم گذاشتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اظهار، بیان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بیان مجدّد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی