- enggan
بیزار بودن، بی میل، مردّد
معنی enggan - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تغییر نام دادن، تغییر نام
تکثیرکننده، چند برابر کننده
تکرار، دو برابر شدن، تکثیر
سه گانه سازی، سه برابر شدن
جایگزین، جایگزینی، جانشین
جایگزینی، مادر جایگزین
بازپرداخت، جایگزینی، جانشینی
فرّار، بی میلی، لجاجت
تکثیر کردن، دو برابر کردن
آزار دادن، اذیّت کردن، آزاردهنده، مزاحمت کردن، پریشان کردن، مختل کردن، مخلّ، مضطرب کردن، تحریک آمیز، خراشیده، تعقیب کردن، مداخله کردن، دخالت کردن، مداخل، مزاحم، مداخله گر، آشفته کننده، مشغول کردن، زحمت دادن، نگران کننده، آشفته کردن
جبران کردن، غرامت بدهد
مدرن، ظریف، شیک
جایگزین کردن، جایگزین کنید
آویزان بودن، آویزان کردن، افتاده، آویزان شدن
قلّاب انداختن، آویزان کردن
با صدای خراش دار، آزار دهنده، به طور مزاحم، به طور ناراحت کننده، آزاردهنده طور
با کراهت، با اکراه، با دل نیمه گرم، بی میل، بی میلی
دستگاه
متعهّد، نامزد شده است
شمشیرزنی، شمشیربازی
جذّاب، برازنده، باوقار
به طور آزاردهنده، آزار دهنده، مختل کننده، نگران کننده، به طور مزاحم، به طور تهاجمی، مخلّانه