جدول جو
جدول جو

معنی dua - جستجوی لغت در جدول جو

dua
دوبارگی، دو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فردیت
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور دوگانه، دوگانه
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور دوگانه، دولتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوتایی، دوگانه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
تلاوت، خوٰاندن دعا
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
دعا کردن، دعا کن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور دوگانه، دوگانه
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور فردگرایانه، فردگرا، فردگرایانه
دیکشنری آلمانی به فارسی
هر دو هفته یک بار، دو بار در هفته
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
فردی سازی کردن، فردی کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
حسرت بار، با حسرت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
فردی سازی کردن، فردی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تدریج، تدریجی بودن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور باقی مانده، به صورت باقیمانده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقی مانده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دو هفته یک بار، دو بار در ماه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
هر شش ماه، دو بار در سال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دوتایی، دوگانه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
غرور
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوتایی، دوگانه
دیکشنری آلمانی به فارسی
دوتایی، دوگانه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
دوتایی، دوگانه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
غارمانند، غار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
سخت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
دوبارگی، ارزیابی مجدّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
دو هفته یکبار، دو هفته ای
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
او، آن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
قدیمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دوبارگی، دو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
خورشیدی، خورشید، آفتابی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
به طور نازک، نازک، نازکانه
دیکشنری هلندی به فارسی
هر دو سال یکبار، دوسالانه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور باقی مانده، به صورت باقیمانده
دیکشنری اسپانیایی به فارسی