معنی doğu - جستجوی لغت در جدول جو
doğu
شرقی، شرق
ادامه...
شَرقی، شَرق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dodu
چاق
ادامه...
چاق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
doğru
دقیق، درست است، صحیح، درست
ادامه...
دَقیق، دُرُست اَست، صَحیح، دُرُست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğa
طبیعت
ادامه...
طَبیعَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dolu
پر، کامل
ادامه...
پُر، کامِل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğuştan gelen bir şekilde
به طور ذاتی، به طور طبیعی
ادامه...
بِه طُورِ ذاتی، بِه طُورِ طَبیعی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğuştan gelen
ذاتی، کماندار، کمپرسور
ادامه...
ذاتی، کَماندار، کُمپِرِسوُر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğusal
شرقی
ادامه...
شَرقی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğurmak
تولید کردن، زایمان کند
ادامه...
تَولِید کَردَن، زایمان کُند
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğum öncesi şekilde
به طور پیش زایمانی، قبل از تولّد
ادامه...
بِه طُورِ پیشِ زایِمانی، قَبل اَز تَوَلُّد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğum öncesi
قبل از تولّد
ادامه...
قَبل اَز تَوَلُّد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
doğu yönlü
شرقی، جهت شرق
ادامه...
شَرقی، جَهَت شَرق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
güneydoğusal
جنوب شرقی
ادامه...
جُنوب شَرقی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kuzeydoğulu
شمال شرقی وار، شمال شرقی
ادامه...
شُمالِ شَرقی وار، شُمال شَرقی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kuzeydoğu
شمال شرقی
ادامه...
شُمال شَرقی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yeniden doğuş
رنسانس، تولّد دوباره، ظهور دوباره
ادامه...
رُنِسانس، تَوَلُّد دُوبارِه، ظُهور دُوبارِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی