معنی damu - جستجوی لغت در جدول جو
damu
خونین، خون
ادامه...
خونین، خون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
uhusiano wa damu
قرابت، نسبت خونی، خویشاوندی
ادامه...
قَرابَت، نِسبَت خونی، خویشاوَندی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa kibinadamu
انسانی، انسان، انسان دوستانه
ادامه...
اِنسانی، اِنسان، اِنسان دوستانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ya mshipa wa damu
وریدی، یک رگ خونی
ادامه...
وَرِیدی، یِک رَگ خونی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumwagika damu
خون ریختن
ادامه...
خون ریختَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumwagilisha damu
خونین کردن، خون را آبیاری کند
ادامه...
خونین کَردَن، خون را آبیاری کُند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mwanaharakati wa kibinadamu
بشردوست، فعّال بشردوستانه
ادامه...
بَشَردوست، فَعّال بَشَردوستانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
rangi ya damu
قرمز خونین، رنگ خون
ادامه...
قِرمِز خونین، رَنگ خون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa damu
به طور خونین، برای خون
ادامه...
بِه طُورِ خونین، بَرایِ خون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
shinikizo la damu
پرفشاری خون، فشار خون
ادامه...
پُرفِشاری خون، فِشار خون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ubinadamu
انسانی سازی، انسانیّت، نوع بشر
ادامه...
اِنسانی سازی، اِنسانیَّت، نوعِ بَشَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia isiyo ya kibinadamu
به طور غیرانسانی، به روشی غیر انسانی
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِاِنسانی، بِه رَوِشی غِیرِ اِنسانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tamu
لذیذ، شیرین، خوشمزه، دلپذیر، شهوانی
ادامه...
لَذیذ، شیرین، خُوشمَزِه، دِلپَذیر، شَهَوانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya damu
با خونریزی، از طریق خون
ادامه...
با خونریزی، اَز طَریق خون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya kibinadamu
به طور انسانی، به روش انسانی، انسانی گونه
ادامه...
بِه طُورِ اِنسانی، بِه رَوِشِ اِنسانی، اِنسانی گونِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia ya kiu ya damu
با تشنگی به خون، از طریق خونخوٰاهی
ادامه...
با تِشنِگی بِه خون، اَز طَریق خونخوٰاهی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
isiyo ya kibinadamu
غیر إنسانیٍّ، غیر انسانی
ادامه...
غَیرُ إِنسَانِیٍّ، غِیرِ اِنسانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
juu ya binadamu
فوق بشری، روی انسان ها
ادامه...
فُوق بَشَری، رویِ اِنسان ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kiu cha damu
خون آشام، خونخوٰاهی
ادامه...
خون آشام، خونخوٰاهی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kama binadamu
شبیه انسان، به عنوان یک انسان
ادامه...
شَبیهِ اِنسان، بِه عُنوانِ یِک اِنسان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
damu ya kujaza
خونین، پر شدن خون
ادامه...
خونین، پُر شُدَن خون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
damp
بخار
ادامه...
بُخار
دیکشنری هلندی به فارسی
hamu
مشتاق، میل، آرزو، دلتنگی
ادامه...
مُشتاق، مِیل، آرِزو، دِلتَنگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
binadamu
انسانیّت، انسان
ادامه...
اِنسانیَّت، اِنسان
دیکشنری سواحیلی به فارسی