معنی daleko - جستجوی لغت در جدول جو
daleko
دور
ادامه...
دور
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
daleki
دور
ادامه...
دور
دیکشنری لهستانی به فارسی
kaleki
فلج شده، فلج کردن
ادامه...
فَلَج شُدِه، فَلَج کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kaliko
مایل، تماشاگران
ادامه...
مایِل، تَماشاگَران
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dalekowzroczny
دوربین، آینده نگری
ادامه...
دوربین، آیَندِه نِگَری
دیکشنری لهستانی به فارسی
dalekowzroczność
دوراندیشی، دور، دوربینی، دورترین
ادامه...
دوراَندیشی، دور، دوربینی، دورتَرین
دیکشنری لهستانی به فارسی
dalekowzrocznie
با دوراندیشی، اجتماعی
ادامه...
با دوراَندیشی، اِجتِماعی
دیکشنری لهستانی به فارسی