- curare
پرستاری کردن، درمان، درمان کردن، مراقبت کردن
معنی curare - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روستایی
ایجاد کردن، ایجاد کنید
تخم گذاری کردن، نوزادان
قسم خوردن، قسم بخور
چرخاندن، چرخش، چرخیدن، غلتیدن
هیاهو، خشم
بخار کردن، سیگار کشیدن، دود کردن
دزدی کردن، سرقت، دزدیدن
آرامش دادن، آرامش
مضطرب کردن، مزاحم
لوله کشیدن
عرق ریختن، عرق
کشیدن، بکشید
برخورد کردن، دست انداز، کوبیدن
غرّیدن، فریاد زدن
دستکاری کردن، دوختن، سوزن زدن
آراسته، مراقبت شده، ترمیم شده
تاریک کردن، مبهم، سایه افکندن، مبهم کردن
قابل درمان
منحنی شدن، منحنی
موم مالیدن، موم
آخرین بودن، آخرین
درمان کردن، درمان
درمان کردن، شفا دهد
طلوع کردن، سپیده دم
بی ترسی، شجاعت، دلیر بودن
نگارخانه دار، متصدّی
منحنی شدن، خم شدن
قابل درمان
هدف قرار دادن، هدف، هدف گذاری کردن
عذر خوٰاستن، بهانه
چرخیدن، چرخش
کارگر ساختمانی، کار اداری