معنی costante - جستجوی لغت در جدول جو
costante
ثابت
ادامه...
ثابِت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
consoante
صامت، همخوٰان
ادامه...
صامِت، هَمخوٰان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
costantemente
به طور پیوسته، دائماً، به طور مداوم
ادامه...
بِه طُورِ پِیوَستِه، دائِماً، بِه طُورِ مُداوِم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dostane
صمیمی، دوستانه
ادامه...
صَمیمی، دوستانِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
rotante
چرخان، در حال چرخش
ادامه...
چَرخان، دَر حالِ چَرخِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
costare
هزینه داشتن، هزینه
ادامه...
هَزینِه داشتَن، هَزینِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
constant
ثابت، دائماً، به طور پیوسته
ادامه...
ثابِت، دائِماً، بِه طُورِ پِیوَستِه
دیکشنری هلندی به فارسی
distante
دور از دیگران، دور
ادامه...
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cantante
خواننده
ادامه...
خوانَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
distante
دور از دسترس، دور، دور از دیگران
ادامه...
دور اَز دَسترَس، دور، دور اَز دیگَران
دیکشنری پرتغالی به فارسی
contente
راضی، خوشحال
ادامه...
راضی، خُوشحال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
constante
ثابت
ادامه...
ثابِت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
restante
باقی، باقی مانده است
ادامه...
باقی، باقی ماندِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
distante
دور از دیگران، دور
ادامه...
دور اَز دیگَران، دور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cantante
خواننده
ادامه...
خوانَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
constant
ثابت
ادامه...
ثابِت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
restante
باقی، باقی مانده است
ادامه...
باقی، باقی ماندِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
constante
ثابت
ادامه...
ثابِت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cortante
برنده، تیز
ادامه...
بَرَندِه، تیز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cortante
برنده، برش دادن، خشن
ادامه...
بَرَندِه، بُرِش دادَن، خَشِن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rimorso costante
پشیمان بودن، پشیمانی دائمی
ادامه...
پَشیمان بودَن، پَشیمانی دائِمی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی