معنی che - جستجوی لغت در جدول جو
che
چه، که
ادامه...
چِه، کِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
che svanisce
ناپدید، که ناپدید می شود
ادامه...
ناپَدید، کِه ناپَدید مِی شَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cheio de ervas
پر علف، پر از گیاهان
ادامه...
پُر عَلَف، پُر اَز گیاهان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cheio
پر، کامل
ادامه...
پُر، کامِل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chegar
رسیدن، برای رسیدن
ادامه...
رِسیدَن، بَرایِ رِسیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chefia
رؤسایی، رهبری
ادامه...
رُؤَسایی، رَهبَری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chefe
رئیس
ادامه...
رَئیس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cheerleader
تشویق کننده
ادامه...
تَشویق کُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
che sta diventando calvo
کچل شدن، که دارد کچل میشود
ادامه...
کَچَل شُدَن، کِه دارَد کَچَل میشَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cheirar
بو کردن، بو، بوییدن
ادامه...
بو کَردَن، بو، بوییدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
che si dimena
جنبش کنان، که می پیچد
ادامه...
جُنبِش کُنان، کِه مِی پیچَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
che sbadiglia
خمیازه کش، که خمیازه می کشد
ادامه...
خَمیازِه کِش، کِه خَمیازِه می کِشَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
che ha fiducia
باورکننده، که اعتماد به نفس دارد
ادامه...
باورکُنَندِه، کِه اِعتِماد بِه نَفس دارَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
che fa venire l'acquolina in bocca
آب دهان انداز، که باعث آب شدن دهان شما می شود
ادامه...
آبِ دَهان اَنداز، کِه باعِث آب شُدَن دَهان شُما می شَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
che crea dipendenza
اعتیادآور، که اعتیاد آور است
ادامه...
اِعتِیادآوَر، کِه اِعتِیاد آوَر اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
chemiczny
شیمیایی
ادامه...
شیمیایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
cheio de eventos
پر حادثه، پر از اتّفاقات
ادامه...
پُر حادثِه، پُر اَز اِتِّفاقات
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cheirar tabaco
فیلتر کردن، بوی تنباکو
ادامه...
فیلتِر کَردَن، بوی تَنباکو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cher
گران، عزیز
ادامه...
گِران، عَزیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chevaleresque
شجاع، جوانمردانه، شجاعانه
ادامه...
شُجاع، جَوانمَردانه، شُجاعانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chef
رئیس
ادامه...
رَئیس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cheo
رتبه، عنوان
ادامه...
رُتبِه، عُنوان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
Ache
درد کردن، درد
ادامه...
دَرد کَردَن، دَرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
chevaucher
سوار شدن دو طرفه، سوار شدن
ادامه...
سَوار شُدَن دُو طَرَفه، سَوار شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chevalier
شوالیه شدن، شوالیه
ادامه...
شُوالیه شُدَن، شُوالیه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chevaleresquement
شجاعانه، جوانمردانه
ادامه...
شُجاعانِه، جَوانمَردانه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chercheur
محقّق
ادامه...
مُحَقِّق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cheiro a almíscar
بوی مشک
ادامه...
بوی مُشک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chercher
آوردن، به دنبال، جستجو کردن
ادامه...
آوَردَن، بِه دُنبال، جُستُجو کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chemin
راه، مسیر
ادامه...
راه، مَسیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chefferie
رؤسایی، ریاست
ادامه...
رُؤَسایی، ریاسَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chef de bande
رهبر گروه
ادامه...
رَهبَر گُروه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chemisch
شیمیایی
ادامه...
شیمیایی
دیکشنری آلمانی به فارسی
cheiro a mofo
بوی کپک، بوی کپک زدگی
ادامه...
بوی کَپَک، بوی کَپَک زَدِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chemicznie
شیمیایی، فصیح
ادامه...
شیمیایی، فَصیح
دیکشنری لهستانی به فارسی