معنی casa - جستجوی لغت در جدول جو
casa
خانه
ادامه...
خانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
casa
خانه
ادامه...
خانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
casa
خانه
ادامه...
خانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
hasa
به طور عمده، به خصوص، ویژه، اصولاً، به ویژه، عمدتاً، به طور خاص
ادامه...
بِه طُورِ عُمده، بِه خُصوص، ویژِه، اُصولاً، بِه ویژِه، عمدتاً، بِه طُورِ خاص
دیکشنری سواحیلی به فارسی
saudade de casa
دلتنگی، دلم برای خانه تنگ شده
ادامه...
دِلتَنگی، دِلَم بَرایِ خانِه تَنگ شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
senza casa
بدبخت، بی خانمان
ادامه...
بَدبَخت، بی خانِمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
de manera escasa
به طور اندک، به صورت پراکنده، به طور پراکنده، به طور کم فروغ، به طور کمی
ادامه...
بِه طُورِ اَندَک، بِه صورَتِ پَراکَندِه، بِه طُورِ پَراکَندِه، بِه طُورِ کَم فُروغ، بِه طُورِ کَمی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
escasamente
به سختی، به ندرت
ادامه...
بِه سَختی، بِه نُدرَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fracasado
ناموفّق، شکست خورد
ادامه...
نامُوَفَّق، شِکَست خُورد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
casalingo
خانگی
ادامه...
خانِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
casado
متأهّل
ادامه...
مُتِأَهِّل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
casamento mal sucedido
ازدواج ناموفّق
ادامه...
اِزدِواج نامُوَفَّق
دیکشنری پرتغالی به فارسی
casado
متأهّل
ادامه...
مُتِأَهِّل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
casarse
ازدواج کردن، ازدواج کن، عروسی کردن
ادامه...
اِزدِواج کَردَن، اِزدِواج کُن، عَروسی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sasa
حاضر، اکنون، حال
ادامه...
حاضِر، اَکنون، حال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
yasa
قانون
ادامه...
قانون
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
causa
دعوای حقوقی، علّت
ادامه...
دَعوایِ حُقوقی، عِلَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rasa
طعم، طعم و مزّه، مزّه
ادامه...
طَعم، طَعم و مَزِّه، مَزِّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cada
هر، هر کدام
ادامه...
هَر، هَر کُدام
دیکشنری پرتغالی به فارسی
caso
رابطه سطحی، مورد
ادامه...
رابِطِه سَطحی، مُورِد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
casi
تقریباً
ادامه...
تقریباً
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cada
هر، هر کدام
ادامه...
هَر، هَر کُدام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cara
طرز، روش
ادامه...
طَرزِ، رَوِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
casar
ازدواج کردن، برای ازدواج، عروسی کردن
ادامه...
اِزدِواج کَردَن، بَرایِ اِزدِواج، عَروسی کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
vicino di casa
کناری، همسایه
ادامه...
کِناری، هَمسایِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی