معنی buta - جستجوی لغت در جدول جو
buta
کور
ادامه...
کور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kelembutan sutra
نرمی، نرمی ابریشمی
ادامه...
نَرمی، نَرمی اَبریشَمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sambutan meriah
تشویق، استقبال گرم
ادامه...
تَشوِیق، اِستِقبال گَرم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara buta huruf
به طور بی سواد، بی سواد
ادامه...
بِه طُورِ بی سَواد، بی سَواد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tributação
مالیات گیری، مالیات
ادامه...
مالیات گیری، مالیات
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pencabutan
بازگشت، پس گرفتن
ادامه...
بازگَشت، پَس گِرِفتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pencabutan hak
محرومیت از حقوق، سلب حقوق
ادامه...
مَحرومِیَت اَز حُقوق، سَلبِ حُقوق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pencabutan hak waris
محرومیت از ارث، سلب ارث
ادامه...
مَحرومِیَت اَز اِرث، سَلب اِرث
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pencabutan izin
حذف از شغل، لغو مجوّز
ادامه...
حَذف اَز شُغل، لَغو مُجَوِّز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kelembutan
زیبایی ظریف، نرمی، پف دار بودن، تسلیم پذیری، لطافت، ملایمت
ادامه...
زیبایی ظَریف، نَرمی، پُف دار بودَن، تَسلِیم پَذیری، لِطافَت، مُلایِمَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kelembutan hati
مهربانی، ملایمت
ادامه...
مِهربانی، مُلایِمَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keributan
آشوب، هیاهو
ادامه...
آشوب، هَیاهو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
butu
کند، صریح
ادامه...
کُند، صَریح
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kebutaan
کوری
ادامه...
کوری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat keributan
حواس پرت کردن، سر و صدا کردن
ادامه...
حَواس پَرت کَردَن، سَر و صِدا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membutakan
محروم کننده، کور کردن
ادامه...
مَحروم کُنَندِه، کور کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara buta
به طور کور، به روشی کور
ادامه...
بِه طُورِ کور، بِه رَوِشی کور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara membutakan
به طور کورکننده، به روشی کور
ادامه...
بِه طُورِ کورکُنَندِه، بِه رَوِشی کور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
buta angka
بی سوادی عددی، اعداد کور
ادامه...
بی سوادی عَدَدی، اَعداد کور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
buta huruf
بی سوادی، بی سواد
ادامه...
بی سَوادی، بی سَواد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
buta warna
کوررنگی، کور رنگ
ادامه...
کوررَنگی، کور رَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
but
هدف
ادامه...
هَدَف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Attributable
قابل انتساب
ادامه...
قابِلِ اِنتِساب
دیکشنری انگلیسی به فارسی