معنی buruk - جستجوی لغت در جدول جو
buruk
بی کیفیّت، بد
ادامه...
بی کِیفِیَّت، بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lebih buruk
بدتر
ادامه...
بَدتَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terkenal buruk
بدنامانه، بدنام
ادامه...
بَدنامانِه، بَدنام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sangat buruk
عمیق، خیلی بد
ادامه...
عَمیق، خِیلی بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara buruk
به طور ضعیف، بد، بی کیفیّت، طوفانی
ادامه...
بِه طُورِ ضَعیف، بَد، بی کِیفِیَّت، طوفانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
seperti mimpi buruk
کابوس گونه، مثل یک کابوس، وحشتناک
ادامه...
کابوس گونِه، مِثلِ یِک کابوس، وَحشَتناک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sikap buruk
بدخلقیت، نگرش بد
ادامه...
بَدخُلقِیَت، نِگَرِش بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara terkenal buruk
به طور بدنام، بدنام
ادامه...
بِه طُورِ بَدنام، بَدنام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemburukan
تشدید، زوال
ادامه...
تَشدِید، زَوال
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
perilaku buruk
رفتار نادرست، رفتار بد
ادامه...
رَفتار نادُرُست، رَفتارِ بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
perlakuan buruk
بدرفتاری، درمان بد
ادامه...
بَدرَفتاری، دَرمانِ بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
perburukan
تشدید، بدتر شدن
ادامه...
تَشدِید، بَدتَر شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kualitas buruk
بی کیفیّتی، کیفیّت بد
ادامه...
بی کِیفِیَّتی، کِیفِیَّت بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
manajemen yang buruk
مدیریّت نادرست، مدیریّت بد
ادامه...
مُدیریَّت نادُرُست، مُدیریَّتِ بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
busuk
بدبو، پوسیده، زننده، بوی بد، فاسد، ترش، فساد، گندیده
ادامه...
بَدبُو، پوسیدِه، زَنَندِه، بوی بَد، فاسِد، تُرش، فَساد، گَندیدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membicarakan buruk
بدگویی کردن، بد صحبت کن
ادامه...
بَدگویی کَردَن، بَد صُحبَت کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keburukan
زشتی، بدی، بدبختی، زشت رویی
ادامه...
زِشتی، بَدی، بَدبَختی، زِشت رویی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kehormatan yang buruk
بی احترامی، ناموس بد
ادامه...
بی اِحتِرامی، ناموس بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
firasat buruk
پیش گویانه، احساس بد
ادامه...
پیش گویانِه، اِحساس بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diperburuk
وخیم تر، تشدید شده است
ادامه...
وَخیم تَر، تَشدِید شُدِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan pertanda buruk
به طور هشداردهنده، با فال بد، شومانه، به طور شوم
ادامه...
بِه طُورِ هُشداردَهَندِه، با فالِ بَد، شومانِه، بِه طُورِ شوم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memiliki reputasi buruk
بدنام، شهرت بدی دارد
ادامه...
بَدنام، شُهرَت بَدی دارَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memperburuk
بدتر کردن، بدتر شدن، تشدید کردن، موذی
ادامه...
بَدتَر کَردَن، بَدتَر شُدَن، تَشدِید کَردَن، موذی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memburuk
بدتر شدن، بدتر شد
ادامه...
بَدتَر شُدَن، بَدتَر شُد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan buruk
بدترین شکل، بد
ادامه...
بَدتَرین شِکلِ، بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan niat buruk
به طور بدخوٰاهانه، با نیّت بد
ادامه...
بِه طُورِ بَدخوٰاهانِه، با نیَّتِ بَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terburuk
بدترین
ادامه...
بَدتَرین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی