معنی brudzić - جستجوی لغت در جدول جو
brudzić
آلودگی کردن، آلوده کننده
ادامه...
آلودِگی کَردَن، آلودِه کُنَندِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
budzić
برانگیختن، برابر، بیدار کردن، کسی را بیدار کن
ادامه...
بَراَنگیختَن، بَرابَر، بیدار کَردَن، کَسی را بیدار کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
marudzić
گله کردن، غمگین
ادامه...
گِلِه کَردَن، غَمگین
دیکشنری لهستانی به فارسی
błądzić
سرگردان شدن، تعجّب
ادامه...
سَرگَردان شُدَن، تَعَجُّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
rodzić
تولید کردن، تولید کم، ایجاد کردن، تولید کند
ادامه...
تَولِید کَردَن، تَولِید کَم، ایجاد کَردَن، تَولِید کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
nudzić
کسل کننده بودن، بی حال
ادامه...
کِسِل کُنَندِه بودَن، بی حال
دیکشنری لهستانی به فارسی