معنی bosan - جستجوی لغت در جدول جو
bosan
کسالت زده، بی حوصله
ادامه...
کِسالَت زَدِه، بی حُوصِلِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dengan membosankan
به طور خسته کننده، خسته کننده، ملالت آورانه
ادامه...
بِه طُورِ خَستِه کُنَندِه، خَستِه کُنَندِه، مَلالَت آوَرانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kebosanan
یأس، بی حوصلگی، بی روحی، کسل بودن، خسته کننده بودن
ادامه...
یَأس، بی حُوصِلِگی، بی روحی، کِسِل بودَن، خَستِه کُنَندِه بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membosankan
کسل کننده، خسته کننده، کسل کننده بودن
ادامه...
کِسِل کُنَندِه، خَستِه کُنَندِه، کِسِل کُنَندِه بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
panjang dan membosankan
طولانی، طولانی و خسته کننده
ادامه...
طولانی، طولانی و خَستِه کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara membosankan
خسته کننده
ادامه...
خَستِه کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی