معنی bintang - جستجوی لغت در جدول جو
bintang
ستاره داغ، ستاره
ادامه...
سِتارِه داغ، سِتارِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bingung
متحیّر، گیج شده، گیج، سرگشته، گیج کننده، مبهوت، سردرگم، پریشان، متعجّب
ادامه...
مُتَحَیِّر، گیج شُدِه، گیج، سَرگَشتِه، گیج کُنَندِه، مَبهُوت، سَردَرگُم، پَریشان، مُتِعَجِّب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Eingang
ورود، ورودی
ادامه...
وُرُود، وُرُودی
دیکشنری آلمانی به فارسی
benteng
سنگر، قلعه، دژسازی
ادامه...
سَنگَر، قَلعِه، دِژسازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pincang
لنگ، لنگیدن، شل، لنگ لنگ حرکت کردن، لنگ لنگان
ادامه...
لَنگ، لَنگیدَن، شَل، لَنگ لَنگ حَرَکَت کَردَن، لَنگ لَنگان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tentang
مربوط به، در مورد
ادامه...
مَربوط بِه، دَر مُورِدِ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
binding
بستن، الزام آور
ادامه...
بَستَن، اِلزام آوَر
دیکشنری هلندی به فارسی
ingang
ورود، ورودی
ادامه...
وُرُود، وُرُودی
دیکشنری هلندی به فارسی
ketenaran super bintang
ابرستارگی، شهرت فوق ستاره
ادامه...
اَبَرِسِتارِگی، شُهرَت فُوق سِتارِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی