جدول جو
جدول جو

معنی bingung - جستجوی لغت در جدول جو

bingung
متحیّر، گیج شده، گیج، سرگشته، گیج کننده، مبهوت، سردرگم، پریشان، متعجّب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیدار شدن، برخیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
متحیّر کردن، گیج کننده، گیج کردن، سرگردان کردن، مبهوت کردن، مبهم کردن، سرگیجه دادن، آشفته کردن، مبهم، سردرگم کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
سرگشتگی، گیجی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
متعجّب، گیجی، حیرت، گیج، سرگردانی، اختلال، آشفتگی، دوراهی، گرفتاری، پیچیدگی، سردرگمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
با سردرگمی، گیج کننده، با گیجی، به طور گیج کننده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور گیج کننده، به روشی گیج کننده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طرز گیج کننده ای، گیج کننده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ورود، ورودی
دیکشنری هلندی به فارسی
آسمانیت، بهشت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ستاره داغ، ستاره
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بستن، الزام آور
دیکشنری هلندی به فارسی
مناسبت، تناسب اندام
دیکشنری آلمانی به فارسی
ورود، ورودی
دیکشنری آلمانی به فارسی
حواس پرت، مات و مبهوت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیوستگی، الزام آور
دیکشنری آلمانی به فارسی
زنگ دار، زنگ زدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیچ یک، هیچ کدام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
به طور گیج کننده، گیج کننده، با سردرگمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی